[توبه حر و ملحق ‏شدنش به لشكر امام‏]
کشکول ماه نشان
جمعه 17 آبان 1392برچسب:, :: 6:37 ::  نويسنده : عبدالله

اگر كار بدست من بود مي پذيرفتم ولى امير تو (عبيد اللَّه) نپذيرفت، پس حر بيامد تا در كنارى از لشكر ايستاد و مردى از قبيله او نيز بنام قرة بن قيس همراهش بود باو گفت: اى قرة آيا امروز اسب خود را آب داده ‏اى؟ قرة گفت: نه، گفت: نميخواهى آن را آب دهى؟ قرة گويد: بخدا من گمان كردم ميخواهد از جنگ كناره‏ گيرى كند و خوش ندارد كه من او را در آن حال ببينم، باو گفتم: من اسبم را آب نداده‏ ام و اكنون ميروم تا آن را آب دهم، و از آنجائى كه ايستاده بود كناره گرفت، و بخدا اگر بدان چه ميخواست انجام دهد مرا نيز آگاه كرده بود من نيز با او بنزد حسين عليه السّلام ميرفتم، پس‏اندك اندك بنزد حسين عليه السّلام آمد، مهاجرين اوس (كه در لشكر عمر سعد بود) باو گفت: اى حر چه ميخواهى بكنى؟ آيا ميخواهى حمله كنى؟ پاسخش نگفت و لرزه اندامش را گرفت، مهاجر گفت:
بخدا كار تو ما را بشك انداخته، بخدا من در هيچ جنگى تو را هرگز باينحال نديده بودم (كه اينسان از جنگ بلرزى) و اگر بمن ميگفتند: دليرترين مردم كوفه كيست؟ من از تو نمي گذشتم (و تو را نام ميبردم) پس اين چه حالى است كه در تو مشاهده ميكنم؟ حر گفت: من بخدا سوگند خود را ميان بهشت و جهنم مي ‏بينم، و سوگند بخدا هيچ چيز را بر بهشت اختيار نمي ‏كنم اگر چه پاره پاره شوم و مرا بسوزانند، (اين را بگفت) و باسب خود زده بحسين عليه السّلام پيوست، و عرضكرد: فدايت شوم اى پسر رسول خدا من همان كس هستم كه تو را از بازگشت (بوطن خود) جلوگيرى كردم و همراهت بيامدم تا بناچار تو را در اين زمين فرود آوردم، و من گمان نميكردم پيشنهاد تو را نپذيرند، و باين سرنوشت دچارت كنند، بخدا اگر ميدانستم كار باينجا ميكشد هرگز بچنين كارى دست نميزدم، و من اكنون از آنچه انجام داده ‏ام بسوى خدا توبه ميكنم، آيا توبه من پذيرفته است؟ حسين عليه السّلام فرمود: آرى خداوند توبه تو را مي ‏پذيرد اكنون از اسب فرود آى، عرضكرد: من سواره باشم برايم بهتر است از اينكه پياده شوم، ساعتى با ايشان هم چنان كه بر اسب خود سوار هستم در يارى تو بجنگم، و پايان كار من به پياده شدن خواهد كشيد، حسين عليه السّلام فرمود: خدايت رحمت كند هر چه خواهى انجام ده، پس پيش روى حسين بيامد و (تا برابر لشكر عمر بن سعد ايستاده) گفت: اى مردم كوفه مادر بعزايتان بنشيند و گريه كند، آيا اين مرد شايسته‏را بسوى خود خوانديد و چون بسوى شما آمد شما كه ميگفتيد: در يارى او با دشمنانش خواهيد جنگيد، دست از ياريش برداشتيد پس بروى او آمده‏ ايد ميخواهيد او را بكشيد؟ و جان او را بدست گرفته راه نفس كشيدن را بر او بسته‏ ايد، و از هر سو او را محاصره كرده‏ ايد و از رفتن بسوى زمينها و شهرهاى پهناور خدا جلوگيريش كنيد، بدانسان كه همچون اسيرى در دست شما گرفتار شده نه ميتواند سودى بخود برساند، و نه زيانى را از خود دور كند، و آب فراتى كه يهود و نصارى و مجوس مي ‏آشامند و خوك‏هاى سياه و سگان در آن ميغلطند بروى او و زنان و كودكان و خاندانش بستيد، تا بجائى كه تشنگى ايشان را بحال بيهوشى انداخته، چه بد رعايت محمد (ص) را در باره فرزندانش كرديد، خدا در روز تشنگى (محشر) شما را سيراب نكند؟ پس تيراندازان بر او يورش بردند، و حر (كه چنين ديد) بيامد تا پيشروى حسين عليه السّلام ايستاد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید امید وارم با پیروی وترویج معارف اسلامی در کلیه مراحل زندگی پیروز و سربلند باشید. @Asemaneabima
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان dosti و آدرس mahe14.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 18
بازدید ماه : 563
بازدید کل : 61034
تعداد مطالب : 150
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1